۲۰۲۳۰۲۰۵_۰۹۳۳۵۳

راهیان نور

بسم رب الشهداء و الصدیقین

سفر راهیان نور خیلی سفر خاص و تکی بود.

وقتی هر لحظه احساس می کنی کسانی هستند که هوای تو را دارند در وجودت شوق و ذوقی وصف ناشدنی به وجود می آید و در این سفر نیز شهدا در هر لحظه و هر قدم همراه ما بودند و هوای ما را داشتند.

انگار عادت کرده بودیم هر صبح ساعت 5:00 بیدار شویم و آن صبحانه تکراری را بخوریم؛

درسته که تکراری بود ولی همان را با خنده و شوخی می خوردیم و الان که فکر می کنم می بینم هرگز آن لحظه های ناب تکرار نمی شوند.

سفر ما با هزاران حکمت شروع شد از لحظه های اولیه و چه هنگام رفتن به شرهانی و تمامش پر از تجربیات تازه و شیرین بود.

از مکان هایی که فوق العاده احساس نزدیکی به خدا وشهدا کردم طلائیه و شرهانی بود.

طلائیه مکانی بود که روی زندگی خودم فکر کردم و با خودم عهد کردم زندگی ام و مسیر آن را تغییر دهم.

آری این آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان این راه نا پیداست
من به پایان دگر نیاندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

گاهی اوقات احساس می کنی که خود را نمی شناسی و با خودت غریبه ای؛ این دقیقا حسی است که من در شرهانی داشتم.

توی تاریکی که با خودت خلوت می کنی چیزهای بسیاری نصیب هر کسی می شود؛ فقط امیدوارم خدای مهربونم اراده ای قوی در اختیار همه قرار دهد تا بتوانند راه صحیح را برای زندگی خود انتخاب کنند.

این سفر چیزهای زیادی به من یاد داد که پیش خودم محفوظه و دلم می خواد بتونم عملیش کنم، حرف که حرفه این عمله که اصل کاریه.

آخرین حرفم: شهدا نذارین پیش خودمون و خدای خودمون شرمنده بشیم.

این کلمات گوشه ای از تمام حس و حال دانش آموزان هنرستان بود که توانستند با برنامه ریزی مدیریت در اردوی راهیان نور شرکت کنند.

جهت مشاهده کلیپ کلیک نمایید.